خواننده: بهرام

نام آهنگ: اون آزاده

ترانه سرا: بهرام

آهنگساز: نسا آزادی خواه

توضیحات اثر: «اون آزاده» یک پرتره حماسی و پیچیده از یک زن آزاده، قدرتمند و مقاوم است. این ترک طولانی و روایی، با تصاویری از طبیعت (دریا، شن، آفتاب) آغاز می‌شود و به توصیفی عمیق از شخصیتی می‌پردازد که هم مهربان است و هم بی‌رحم، هم جذاب است و هم مبارز. راوی (احتمالاً خود خواننده) نقش همراه، مدافع و حتی شفابخش این زن را بر عهده دارد. اشعار به موضوعاتی همچون خیانت، جنگ برای زندگی، انتقام و پیوند عمیق انسانی می‌پردازد. موسیقی، فضایی سینمایی، حماسی و در عین حال شخصی ایجاد می‌کند. این قطعه بیش از یک عشق‌نامه، یک بیانیه همبستگی و ستایش از قدرت و آسیب‌پذیری زنی است که همچون نیرویی طبیعی، آزاده است.

Artist: Bahram

Song: Oon Azadeh

تاریخ انتشار: 1404

بازدیدها: 4

متن آهنگ

خیره به افق دریا تا غروب میرسه
با موج بعدی پام میره فرو زیر شن
بی نظمن ابرا آسمونه که میگه شعر
کنارشم بام داد میکشه اون آزاده
اون آزاده
میریزه حتی پروانه دلش
از دیدن رقصش با پای برهنه
میکشید سایه آفتابو به چشم
وقتی دونه های شن
رو پوستش می نشست
اون آزاده اون آزاده

من میگم بهترین قصه هامو بهش
زبون میریزم شاید بشینه به دلش
صورتش و سیرتش می خوره به سنش
فرقی نمی کنه جهنم بره یا بهشت
اون آزاده
مثل نــــور مثل بــــاد
انگار روح طبیعتو خوب گرفته یاد
آشناترم باهاش از بقیه غریبه ها
هنوز کنجکاوم کشف می کنمش هرروز باز
خطر می کنم باهاش حرص میخورم به جاش
بغل می کنیم با هم تنه گرم نخلارو
بهش نشون میدم جای خوب شده زخمامو
راه میرم کنارش شب زیر چتر مهتابو
دستاش یخن همیشه بهش میدم گرمامو
اما دختر خوبی نی اینو میدونن همه
به چند نفر برمیخوره حرف می زنه هردفعه
بدخواهی نمونده که جلوش زانو نزنه
هر کی با من دشمنه با اون هم بده

بازی دادنش سخت نی غیرممکنه
یه قدم جلوتره همیشه سمج و مشکله
بی رحم و مهربونه همزمان یه کم بی‌حوصله
جلوش لشکر بزدله خونشون می پاشه تو صورتش
خشنه خوشگله من حال می کنم می بینم
از هول شدن دشمناش جلوش انرژی می گیرم
از این که توقع دارن یه زن ساده ببینن
بد میخوره تو پرشون خوشحالم می میرن
ولی جنگ واسه زندگی ساده نیست همیشه
آدما جورای مختلفی رشد میکنن
آدمایی مثل اون رو در رو کسی حریفشون نی
اونا بدترین ضربه رو از پشت می خورن

می شینه جلوم از پشت زخماشو‌ میدوزم
اینا فقط زخم که ‌نیستن پرن از زهر
خون کثیفو مک می زنم تف میکنم تو ظرف
تو روی نمک نشناسای خائن توزرد
میکنم یه تیکه از وجودم میذارم رو زخم
بخیه ها دونه دونه نخ میره توی سوزن
کیمیا میکنم خاک شعرامو به هنر
تا دوباره جنگجوی زیبامو زنده کنم
بهش میگم انتقام شیرینه شیرین تر از قند
ولی این مهمه چی میده مارو‌به هم پیوند
نمی گم باید بخشید یا حتی فراموش کرد
میگم باید جنگید واسه دلیل بزرگتر فقط

از رفتنم نترس من قول میدم از سنگرت نرم عقب
بی تو لالم خفه
ولی چیزایی که ما میخوایمو
شاید حتی نبینن نتیجه و نوه ام انقدر دور شدیم از ته
بیرونیم و بی قفس اما جفتمون می دونیم
که این جاده یه طرفه ست
تحت حمله از هر طرف ما همو ندادیم از دست
به رهایی باد قسم تو واسه من بسی
منم واسه تو بسم

ولی زخما زیاده باید کاری کنیم عفونت بخوابه
چه چیزی بهتر از نمک دریائه
بیا بریم تا غروب نشده کامل
رو صورتم حس میکنم نسیم ساحلو
یه کمی دیگه فقط بدیم ادامه
یه کمی دیگه
فقط یه کمی دیگه فقط بدیم ادامه
خیره به افق دریا تا غروب میرسه
با موج بعدی پام میره فرو زیر شن
بی نظمن ابرا آسمونه که میگه شعر
کنارشم بام داد میکشه اون آزاده
اون آزاده
میریزه حتی پروانه دلش از دیدن رقصش با پای برهنه
میکشید سایه آفتابو به چشم
وقتی دونه های شن رو پوستش می نشست
اون آزاده
اون آزاده