خواننده: بهرام
نام آهنگ: اضطراب زرنگ بودن
ترانه سرا: بهرام
آهنگساز: پیماندگار
توضیحات اثر: «اضطراب زرنگ بودن» یکی از صادقانهترین و تاریکترین قطعات آلبوم است که به واکاوی فریب، عذاب وجدان و بحران هویت در جهانی رقابتی میپردازد. راوی که در تلاش برای «زرنگ بودن» و بقا در «باغ وحش بی قفس» است، به تکنیکهای فریب، نقش قربانی بازی کردن و گیج کردن دیگران اعتراف میکند. این ترک دردناک، وزن سنگین این شیوه زندگی، آلودگی دستها و خلأ معنا را فریاد میزند. موسیقی و اجرای بهرام، فضایی پرتنش، پارانوئید و در نهایت درمانده خلق میکند که بیقراری و تقلای درونی را به خوبی نشان میدهد. این قطعه، یک خودافشاسازی تلخ و هشداردهنده درباره هزینههای اخلاقی «زرنگبازی» برای رسیدن به موفقیت یا حتی فقط بقاست.
Artist: Bahram
Song: Ezterabe Zerang Boodan
تاریخ انتشار: 1404
بازدیدها: 2
متن آهنگ
تو چجوری زیر و رو میکشی بگو بدونم
شاید منم یاد بگیرم بلکه بتونم
تو این باغ وحش بی قفس زنده بمونم
یه عمره منتظرم دروغ میگم بگو نه
همه ش می پرسم این شانسه یا نشونه س؟
دوتا گردی یه خط صاف میشه یه صورت
بقیه شم جزئیات آب ریختن به لونه م
خواب رفته پام یه چی برمیدارن از جیبم
و همزمان دوتا میزنن به شونه م
ما دوستیم باهم
از این دوستیا زیاد خورده به تورم
نفسم میده بوی خاک انقدر که زمین خوردم
وقتشه منم بزرگ بشم کمین کنم
ترجیح میدم عذاب وجدانو به حس قربانی بودن
لباس خودخواهی تو تن ورد فریب آدما رو لب
دنبال طعمه میگشتم روز و شب
خط میخوره نقشه هام تو کتاب ترفند
تا با سوزش زخمام به ادامه دادنم انگیزه ببخشم
تا شاید تو یه جایی یه جوری بدرخشم
تا شاید کسی بشم بابام نگه بهم بچه م
تا شاید یه خاطره بسازم واسه آینده م
بگم فلان کارو کردم فلان جا رو گشتم
نگرانم نه فقط واسه اینکه مچمو بگیرن
واسه اینکه شاید دستمو نبرده باشم اونجایی که باید
اما دریغ از دستاورد
دستا چه تنگ موندن
سرا به سنگ خوردن انقدر دورنگ بودم
همه بازیام برگشت به خودم
شدم یه ساده لوح تنها
در اضطراب زرنگ بودن
در اضطراب زرنگ بودن
سخته بپذیرم همه چی دروغ بود
انکار حقیقت یه راه حل خوب بود
وارونه کردم هرچی واقعیت داشتو
خالی کردم مسئولیتی که رو دوش بود
هرجا هرچیز گفتم ضد و نقیض گفتم
همه رو گیج کردم خودمو پیش بردم
هرجا که گیر کردم نقش یه قربانی بازی کردم
دل آدما رو سوزوند
مچمو که گرفتن گفتم طلبکارم
این همه اجحاف شد در حقم حق دارم
کجان اونا که اساتید اخلاقن
اینا فلان کارو کردن فلان نقصو دارن
خسته م از اینکه تو این دام گرفتار شم
نمی خوام بیشتر از این به خودم بدهکار شم
نمیخوام که طمعه شم تو جنگل آدم
این حقو من دارم که زرنگ حساب شم
زیر آوار حیله ها نفسم تنگه
و دستام آلودهن به خون خوشرنگ بی شیله پیله ها
دریغ از یک لحظه معنا
همش فکر اینم تهش چی میرسه به ما
ولی چه سنگینه وزن زخمها و تاوان کینه ها
شاید این زندگی یه رفت و برگشت ساده ست
بین مکر مغزها و آرمان سینه ها
ولی من انگار از هردوتا بی بهره م
فقط دنبال قول و سفسطه و طفره م
قبل اینکه کل قربانی هام بفهمن
که تو یه برزخی بین انتخاب و جبرم
نباید دیگه تو این چرخه بچرخم نه
دیگه گذشتم تمومه صبرم
گفتم فقط اینو بنویسم قبل از
اینکه خالی کنم قوطی قرصو تو حلقم