خواننده: بهرام
نام آهنگ: مترسک
ترانه سرا: بهرام
آهنگساز: تق
توضیحات اثر: ترک هشتم که به نام خود خواننده «بهرام» نامگذاری شده، قطعهای است دروننگرانه و روایتگر یک روزمرگی عادی و تسلیمشده. این آهنگ با توصیفی دقیق از صحنههای صبحگاهی شهری و احساسات راوی آغاز میشود و به تأملی عمیق درباره پذیرش، رهایی از انتظارات و یافتن زیبایی در سادگی میرسد. راوی از هیجانطلبی و درام فاصله گرفته و به جای آن، پذیرفته که «هیچ» است و در «روزمرگی» و «تماشا» بودن، معنایی یافته است. موسیقی و اجرا، فضایی آرام، ملایم و کمی دلگیر از یک صبح معمولی را خلق میکند که با پیام نهایی پذیرش و رضایت از چیزهای کوچک هماهنگ است. این ترک، بیانیه صلح درونی و پذیرش زندگی است، آنگونه که هست.
Artist: Bahram
Song: Matarsak
تاریخ انتشار: 1404
بازدیدها: 2
متن آهنگ
یه صبح دیگه ست امروز که سرد و تاره
یه صبح دیکه بدون بهبود اوضاعه
یه صبح دیگه ست امروز که خوابآلوده
یه صبح دیگه یه صبح معمولی دوباره
یه صبج دیگه ست امروز که تنم اینه
جورابم هنوز سفیده و شلوارم جینه
میرم سر کارشوره هام رو شونه هامه
زیبایی اون بیرونه و زشتی تو نگامه
دور و ورم پر صورتکهای نرماله
دستای تو جیب و بدنای مچاله
همهمه و بوق و ماشین حمل زباله
طبق برنامه جامعه سرکاره
یه صبح دیگه ست امروزم میگذره میره
امروزم باز کسی تصمیمی نمی گیره
منم قولی ندادم بخوام بزنم زیرش
نه رؤیایی مونده نه گذشته ای دیگه
یه صبح دیگه ست که باز آدم تسلیمه
هیشکی هیچی رو جور دیگه ای نمی بینه
یه نوزاد دیگه داره متولد میشه
تو همون بیمارستانی که آخرش می میره
قلب من مسافر جبر جاده هائه
کی میگه این جبر از این رهایی جدائه
خوش به حال اونکه شکستو پذیرائه
نه گدای عشقه نه پی تشویق حضاره
یه صبح دیگه ست امروز
فقط یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
که روزمرگی زیبائه کار ما تماشائه
من داستانامو داشتم دنبال دراما نیستم
هیجان نمی خوام فهمیدم هیچم
گیر به کسی نمی دم اگه نشن پاپیچم
با همین چیزای ساده هم می تونم راضی شم
من با آغوش باز همیشه شکست خوردم
برنده هم شدم خیلی فرقی نداشت کلاً
سرم پایینه متمرکز رو قدمامم
که پاهامو یه وقت رو خط کاشیا نذارم
شاید روی نیمکت پارک بعدی بشینم
شاید با یه غریبه ای یه گرمی بگیرم
حرفای کلی بزنم و مصنوعی بخندم
نه به چیزی بگم آره نه حتی بگم نه
هرچی شنیدم بگم شاید! حرفیه اینم
لذتا بزرگن وقتی توقعا پایینن
امروز می خواد تخیلاتمو بـذارم جیبم
بپذیرم منم تش یه مترسک واقعبینم
یه صبح دیگه ست امروز
فقط یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
که روزمرگی زیبائه کار ما تماشائه
یه صبح دیگه ست امروز
فقط یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
روزمرگی زیبائه کار ما تماشائه
یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
که دنیا تو گذاره کار ما تماشائه
یه صبح دیکه بدون بهبود اوضاعه
یه صبح دیگه ست امروز که خوابآلوده
یه صبح دیگه یه صبح معمولی دوباره
یه صبج دیگه ست امروز که تنم اینه
جورابم هنوز سفیده و شلوارم جینه
میرم سر کارشوره هام رو شونه هامه
زیبایی اون بیرونه و زشتی تو نگامه
دور و ورم پر صورتکهای نرماله
دستای تو جیب و بدنای مچاله
همهمه و بوق و ماشین حمل زباله
طبق برنامه جامعه سرکاره
یه صبح دیگه ست امروزم میگذره میره
امروزم باز کسی تصمیمی نمی گیره
منم قولی ندادم بخوام بزنم زیرش
نه رؤیایی مونده نه گذشته ای دیگه
یه صبح دیگه ست که باز آدم تسلیمه
هیشکی هیچی رو جور دیگه ای نمی بینه
یه نوزاد دیگه داره متولد میشه
تو همون بیمارستانی که آخرش می میره
قلب من مسافر جبر جاده هائه
کی میگه این جبر از این رهایی جدائه
خوش به حال اونکه شکستو پذیرائه
نه گدای عشقه نه پی تشویق حضاره
یه صبح دیگه ست امروز
فقط یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
که روزمرگی زیبائه کار ما تماشائه
من داستانامو داشتم دنبال دراما نیستم
هیجان نمی خوام فهمیدم هیچم
گیر به کسی نمی دم اگه نشن پاپیچم
با همین چیزای ساده هم می تونم راضی شم
من با آغوش باز همیشه شکست خوردم
برنده هم شدم خیلی فرقی نداشت کلاً
سرم پایینه متمرکز رو قدمامم
که پاهامو یه وقت رو خط کاشیا نذارم
شاید روی نیمکت پارک بعدی بشینم
شاید با یه غریبه ای یه گرمی بگیرم
حرفای کلی بزنم و مصنوعی بخندم
نه به چیزی بگم آره نه حتی بگم نه
هرچی شنیدم بگم شاید! حرفیه اینم
لذتا بزرگن وقتی توقعا پایینن
امروز می خواد تخیلاتمو بـذارم جیبم
بپذیرم منم تش یه مترسک واقعبینم
یه صبح دیگه ست امروز
فقط یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
که روزمرگی زیبائه کار ما تماشائه
یه صبح دیگه ست امروز
فقط یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
روزمرگی زیبائه کار ما تماشائه
یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
یه صبح دیگه ست امروز
که دنیا تو گذاره کار ما تماشائه