خواننده: یاسر بینام
نام آهنگ: به ما میرسید
ترانه سرا: یاسر بینام
Artist: Yaser Binam
Song: Be Ma Miresid
تاریخ انتشار: 1404
بازدیدها: 148
متن آهنگ
مگه چی خواستم ازت
فقط چند تا خاطره ی خوب
میرسید به ما کسی نره همه بمونن
رفیقا رفتن من کف تهرونم
هنر نه نون داشت نه به چشم اومد
خالی مثل سد کرجه کف پیمونم
نمونده اعصاب برام
ساختیم خراب شد تهش سیل اومد
فاصله گرفتم از باورام
همه صورتا راوی غم پنهونن
این خاک مریضه کی داد دارو بهش
پس کی با نماز میاد بارون
رییس دروغ نگو ایران آرومه بگو
چی موند از ایران خانوم
منم میخواستم زن زندگی
توی اوضاع تقریبا عادی
برسم خونه بچم بهم بگه سلام بابا
ولی الان چی
من نمیخوام بابا بشم
تا باشه جنگ با کام تلخ
من نمیخوام بابا بشم
یه بابای بد یه بابای بد
به ما میرسید یه هوای خوب
یه نفس یه ریه که نداره دود
کنارمون دوتا رفیق مشتی
یه زندگی آروم نه اعصابه خورد
به ما میرسید یه خونهی خوب
یه سفره پر بابا دراره پول
تاریکی نبره و نبازه نور هی
به همدیگه نگیم بلا به دور
میرسید به ما یه غذای خوب
یه جنگل تو پاییز و یه کباب توپ
قرار بود بخونیم از حالمون
سرفه نبود توی قرارمون
بابا رسمش این نی
قاتل خاطرات بچگیم شی
له کنی تمام آرزوهامو
یه دنیا خستگی رو خستگیم شی
هی سوزوندی دادم فرصت هی
هی خوردی و بازم گشنته
هیچوقت نخواستی کاری کرده باشی که
رفتی بگیم خدا بیامرزتش
یه عمر کردم با حسرت نگاه
یه عمر نشستی جا پروردگار
من نمیخوام بابا بشم
که عمر بچههامو بچهات بگاد
من نمیخوام بابا بشم
تا باشه جنگ با کام تلخ
من نمیخوام بابا بشم
یه بابای بد یه بابای بد
فقط چند تا خاطره ی خوب
میرسید به ما کسی نره همه بمونن
رفیقا رفتن من کف تهرونم
هنر نه نون داشت نه به چشم اومد
خالی مثل سد کرجه کف پیمونم
نمونده اعصاب برام
ساختیم خراب شد تهش سیل اومد
فاصله گرفتم از باورام
همه صورتا راوی غم پنهونن
این خاک مریضه کی داد دارو بهش
پس کی با نماز میاد بارون
رییس دروغ نگو ایران آرومه بگو
چی موند از ایران خانوم
منم میخواستم زن زندگی
توی اوضاع تقریبا عادی
برسم خونه بچم بهم بگه سلام بابا
ولی الان چی
من نمیخوام بابا بشم
تا باشه جنگ با کام تلخ
من نمیخوام بابا بشم
یه بابای بد یه بابای بد
به ما میرسید یه هوای خوب
یه نفس یه ریه که نداره دود
کنارمون دوتا رفیق مشتی
یه زندگی آروم نه اعصابه خورد
به ما میرسید یه خونهی خوب
یه سفره پر بابا دراره پول
تاریکی نبره و نبازه نور هی
به همدیگه نگیم بلا به دور
میرسید به ما یه غذای خوب
یه جنگل تو پاییز و یه کباب توپ
قرار بود بخونیم از حالمون
سرفه نبود توی قرارمون
بابا رسمش این نی
قاتل خاطرات بچگیم شی
له کنی تمام آرزوهامو
یه دنیا خستگی رو خستگیم شی
هی سوزوندی دادم فرصت هی
هی خوردی و بازم گشنته
هیچوقت نخواستی کاری کرده باشی که
رفتی بگیم خدا بیامرزتش
یه عمر کردم با حسرت نگاه
یه عمر نشستی جا پروردگار
من نمیخوام بابا بشم
که عمر بچههامو بچهات بگاد
من نمیخوام بابا بشم
تا باشه جنگ با کام تلخ
من نمیخوام بابا بشم
یه بابای بد یه بابای بد