متن آهنگ کریس دی برگ به نام دروازه سنت پیترز
I was lost in the dark
And the fear was in my heart,
All around me the forest and the rain,
Then with the flash of a light, I saw it in the night,
I must be getting near - Saint Peter's Gate!
When I went through the door, he was standing in the hall,
An old man with a beard of shining white,
He said "I've been expecting you, let me show you to your room",
And he took me all the way by candlelight,
And lying there on the bed, a book, black & red,
My name was written on the front in gold,
And when I opened it up, there were pictures of my life,
And a voice began to call from down below;
Nobody will get through, nobody,
Not even you, can escape the Judgement Day,
Nobody will be spared, Heaven is only there,
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.
"Come with me" said that old man, as he took me by the hand
"There is someone here that you have seen before,
In this room on the left, a man who did his best,
To bring joy and happiness to one and all;
But in that room on the right, a dictator in life,
We've been waiting for him here,as you can tell,
For all the blood he's spilled,
And for all the ones he's killed,
We condemn him to eternity in hell;
Nobody will get through, nobody,
Not even you, can escape the Judgement Day,
Nobody will be spared, Heaven is only there,
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.
I woke up with the dawn, there was someone in my room,
A woman, like an angel all in white,
And then she told me "You must run, for your time has yet to come,
Go now, before they change their minds",
And from the window I saw,
A thousand or more,
Bringing that dictator to his knees,
And his cries broke the sound,
Of my footsteps on the ground,
As I made it to the safety of the trees:
Nobody will get through, nobody,
Not even you, can escape the Judgement Day,
Nobody will be spared, Heaven is only there,
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.
Nobody will get through, nobody,
Not even you, can escape the Judgement Day,
Nobody will be spared, Heaven is only there,
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.
در تاریکی گم شده بودم
و ترس در قلبم نفوذ کرده بود
چیزی که دور و برم بود جنگل بود و باران
و اون لحظه بود که در تاریکی شب تابش نوری رو دیدم
باید به دروازه های سینت پیترز نزدیک شده باشم
وقتی وارد دروازه شدم او، در وسط سرسرا ایستاده بود
و پیر مردی با ریشهای سپید و براق
بهم گفت: منتظرت بودم، بذار اتاقت رو بهت نشون بدم
و من رو در طول راه با نور شمعی راهنمایی کرد
و در حالی که اونجا روی تخت دراز کشیدم
کتابی بود با جلدی سیاه و قرمز
و اسم من با رنگ طلایی رو جلدش نوشته شده بود
و وقتی بازش کردم، عکسهایی از دوران زندگیم بود
و صدایی از درونش اومد که
هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه
در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه
و اون پیرمرد گفت: با من بیا، در حالی که دستمو گرفت
و گفت: اینجا چیزی هست که قبلا هم اونو دیدی
در این اطاق سمت چپت، کسی هست که تمام سعیشو کرد
تا خوشی و شادی رو برای مردم بیاره
ولی تو اون اطاق سمت راستت، کسی که یک فرد خودکامه بود
خیلی وقته که منتظر اومدنش به اینجا بودیم
برای تمام خونهایی که به زمین ریخت
و تمام کسانی رو که به قتل رسوند
ما اون رو محکو به حبس عبد تو جهنم کردیم
هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه
در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه
وقتی که افتاب داشت طلوع می کرد از خواب بلند شدم،
و اونجا کسی تو اطاق خوابم بود
بانویی، چون فرشته ای سپید پوش
و به من گفت: باید عجله کنی،
چون زمان تو نیز فرا رسیده
حالا باید بری، قبل از اینکه تصمیمشون عوض بشه
و از پنجره هزار نفر یا شاید هم پیشتر انسان رو دیدم
که دارن اون فرد خودکامه رو به زانو در میارن
و ناگهان صدای گریه و فریادش صدای قدمهای منو در خودش فرو برد
در حالی که داشتم جای امنی برای خودم در میان درختها پیدا می کردم
هیچ کس حق عبور ندارهف هیچ کس
حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه
در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه
هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه
در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه
And the fear was in my heart,
All around me the forest and the rain,
Then with the flash of a light, I saw it in the night,
I must be getting near - Saint Peter's Gate!
When I went through the door, he was standing in the hall,
An old man with a beard of shining white,
He said "I've been expecting you, let me show you to your room",
And he took me all the way by candlelight,
And lying there on the bed, a book, black & red,
My name was written on the front in gold,
And when I opened it up, there were pictures of my life,
And a voice began to call from down below;
Nobody will get through, nobody,
Not even you, can escape the Judgement Day,
Nobody will be spared, Heaven is only there,
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.
"Come with me" said that old man, as he took me by the hand
"There is someone here that you have seen before,
In this room on the left, a man who did his best,
To bring joy and happiness to one and all;
But in that room on the right, a dictator in life,
We've been waiting for him here,as you can tell,
For all the blood he's spilled,
And for all the ones he's killed,
We condemn him to eternity in hell;
Nobody will get through, nobody,
Not even you, can escape the Judgement Day,
Nobody will be spared, Heaven is only there,
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.
I woke up with the dawn, there was someone in my room,
A woman, like an angel all in white,
And then she told me "You must run, for your time has yet to come,
Go now, before they change their minds",
And from the window I saw,
A thousand or more,
Bringing that dictator to his knees,
And his cries broke the sound,
Of my footsteps on the ground,
As I made it to the safety of the trees:
Nobody will get through, nobody,
Not even you, can escape the Judgement Day,
Nobody will be spared, Heaven is only there,
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.
Nobody will get through, nobody,
Not even you, can escape the Judgement Day,
Nobody will be spared, Heaven is only there,
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.
در تاریکی گم شده بودم
و ترس در قلبم نفوذ کرده بود
چیزی که دور و برم بود جنگل بود و باران
و اون لحظه بود که در تاریکی شب تابش نوری رو دیدم
باید به دروازه های سینت پیترز نزدیک شده باشم
وقتی وارد دروازه شدم او، در وسط سرسرا ایستاده بود
و پیر مردی با ریشهای سپید و براق
بهم گفت: منتظرت بودم، بذار اتاقت رو بهت نشون بدم
و من رو در طول راه با نور شمعی راهنمایی کرد
و در حالی که اونجا روی تخت دراز کشیدم
کتابی بود با جلدی سیاه و قرمز
و اسم من با رنگ طلایی رو جلدش نوشته شده بود
و وقتی بازش کردم، عکسهایی از دوران زندگیم بود
و صدایی از درونش اومد که
هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه
در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه
و اون پیرمرد گفت: با من بیا، در حالی که دستمو گرفت
و گفت: اینجا چیزی هست که قبلا هم اونو دیدی
در این اطاق سمت چپت، کسی هست که تمام سعیشو کرد
تا خوشی و شادی رو برای مردم بیاره
ولی تو اون اطاق سمت راستت، کسی که یک فرد خودکامه بود
خیلی وقته که منتظر اومدنش به اینجا بودیم
برای تمام خونهایی که به زمین ریخت
و تمام کسانی رو که به قتل رسوند
ما اون رو محکو به حبس عبد تو جهنم کردیم
هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه
در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه
وقتی که افتاب داشت طلوع می کرد از خواب بلند شدم،
و اونجا کسی تو اطاق خوابم بود
بانویی، چون فرشته ای سپید پوش
و به من گفت: باید عجله کنی،
چون زمان تو نیز فرا رسیده
حالا باید بری، قبل از اینکه تصمیمشون عوض بشه
و از پنجره هزار نفر یا شاید هم پیشتر انسان رو دیدم
که دارن اون فرد خودکامه رو به زانو در میارن
و ناگهان صدای گریه و فریادش صدای قدمهای منو در خودش فرو برد
در حالی که داشتم جای امنی برای خودم در میان درختها پیدا می کردم
هیچ کس حق عبور ندارهف هیچ کس
حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه
در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه
هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه
در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه
پخش آنلاین آهنگ کریس دی برگ به نام دروازه سنت پیترز
0:00
0:00
کد پخش آهنگ
لینک کوتاه مطلب