خواننده: بهرام
نام آهنگ: آغوش
ترانه سرا: بهرام
Artist: Bahram
Song: Aghoosh
تاریخ انتشار: 1404
بازدیدها: 396
متن آهنگ
[قسمت ۱ ]
سیر و سبکم اونقدر که باد
منو پرتاب میکنه دور از چشات
به زیر پام که میکنم نگاه
جای یه قدم تنهام رو لحظههات
منم اینجام
ولی نه اونقدر که باز بتونه کسی یه چیزی ازم بخواد
بتونه کسی یه چیزی ازم بفهمه
بمونه یه جوری یه چیزی ازم به یاد
چی میشه بیشتر دید ،
سمت شما ، آسمون بیشتر پیداست یا ساختمونا؟
بالای کدوم ابرا میرن این نردبونا؟
من که لباسم چروک شد تو چمدونا
از بس که بودم تو راه
من میمونم اینجا
تا بشه همه موهام رنگ دندونا
[همخوان]
رقص بارون و نور
قصه ابر رو میسازه
قصه کودکی هامه
قصه دلشکستهها
(قصه دلشکستهها)
شبِِ تاریکمون
روشن میشه با ستاره
من به دنیا میام دوباره
توی آغوش سرد ماه
توی آغوش سرد ماه
[قسمت ۲ ]
حق به جانب و غم به دوش
کودکیمو دیدم رفتم به سوش
زیر درخت پیر حیاطمون
نشستم کنارش نه روبروش
گفتم خبری نیستش اون بیرون
سعی کن با خودت باشی مهربون
بذار بچرخیم دور باطل حیات رو
تو سمت آفتاب قبلمون
من کلی ضربه خوردم از سادگیت
کلی طول کشید که بشی واقعبین
کلی برگ ریختم رو این خاک پیر
که تو زندهای الان و سالمی
تو وطن بیگانگی
ما جوونه زدیم تو هر پارگی
بیا آینده ات رو به آغوش بگیر
ما که آشنا نشدیم به تازگی
شب آبی میده غروب صورتی
نه، ما هیچ کاری نکردیم زورکی
نمیشه هیچکی هیچ جوری توم اسیر
تا زنده است کودکیم
[همخوان]
رقص بارون و نور
قصه ابر رو میسازه
قصه کودکیهامه
قصه دلشکستهها
( قصه دلشکستهها)
شب تاریکون
روشن میشه با ستاره
من به دنیا میام دوباره
توی آغوش سرد ماه
سیر و سبکم اونقدر که باد
منو پرتاب میکنه دور از چشات
به زیر پام که میکنم نگاه
جای یه قدم تنهام رو لحظههات
منم اینجام
ولی نه اونقدر که باز بتونه کسی یه چیزی ازم بخواد
بتونه کسی یه چیزی ازم بفهمه
بمونه یه جوری یه چیزی ازم به یاد
چی میشه بیشتر دید ،
سمت شما ، آسمون بیشتر پیداست یا ساختمونا؟
بالای کدوم ابرا میرن این نردبونا؟
من که لباسم چروک شد تو چمدونا
از بس که بودم تو راه
من میمونم اینجا
تا بشه همه موهام رنگ دندونا
[همخوان]
رقص بارون و نور
قصه ابر رو میسازه
قصه کودکی هامه
قصه دلشکستهها
(قصه دلشکستهها)
شبِِ تاریکمون
روشن میشه با ستاره
من به دنیا میام دوباره
توی آغوش سرد ماه
توی آغوش سرد ماه
[قسمت ۲ ]
حق به جانب و غم به دوش
کودکیمو دیدم رفتم به سوش
زیر درخت پیر حیاطمون
نشستم کنارش نه روبروش
گفتم خبری نیستش اون بیرون
سعی کن با خودت باشی مهربون
بذار بچرخیم دور باطل حیات رو
تو سمت آفتاب قبلمون
من کلی ضربه خوردم از سادگیت
کلی طول کشید که بشی واقعبین
کلی برگ ریختم رو این خاک پیر
که تو زندهای الان و سالمی
تو وطن بیگانگی
ما جوونه زدیم تو هر پارگی
بیا آینده ات رو به آغوش بگیر
ما که آشنا نشدیم به تازگی
شب آبی میده غروب صورتی
نه، ما هیچ کاری نکردیم زورکی
نمیشه هیچکی هیچ جوری توم اسیر
تا زنده است کودکیم
[همخوان]
رقص بارون و نور
قصه ابر رو میسازه
قصه کودکیهامه
قصه دلشکستهها
( قصه دلشکستهها)
شب تاریکون
روشن میشه با ستاره
من به دنیا میام دوباره
توی آغوش سرد ماه