خواننده: امیر عظیمی
نام آهنگ: بت
Artist: Amir Azimi
Song: Bot
تاریخ انتشار: 1404
بازدیدها: 185
ناشر: ترانه شرقی
متن آهنگ
لبخند مرا بس بود آغوش لهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت تب منهدمم میکرد
هر طور دلم میخواست آینده جلو میرفت
هر شعبده ای دستش رو میشد و لو میرفت
از برف گریزانم تن سوخته در آتش
در قلب زمستانم تن سوز تر از آتش
یک هستی سردستی در بود و عدم بودم
گور پدر دنیا مشغول خودم بودم
یا کنج قفس یا مرگ این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی بین بد و بدتر هاست
ای بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کو
دریاچه ی آرامم کوه هیجانم کو
در خواب خوشت هر شب عفریت بزرگ آید
یا عشق سفر کردت با گله ی گرگ آید
نفرین کدام احساس خون کرد جهانم را
با جهد چه جادویی بستن دهانم را
آه ای بت سنگینم من خالق تو بودم
تا آنکه خدا باشی یک لحظه نیاسودم
ای آیه تنهایی ای سوره ی مایوسم
هر قدر خدا باشی من دست نمیبوسم
یا کنج قفس یا مرگ این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی بین بد و بدتر هاست
ای بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کو
دریاچه ی آرامم کوه هیجانم کو
آن بوسه مرا میکشت تب منهدمم میکرد
هر طور دلم میخواست آینده جلو میرفت
هر شعبده ای دستش رو میشد و لو میرفت
از برف گریزانم تن سوخته در آتش
در قلب زمستانم تن سوز تر از آتش
یک هستی سردستی در بود و عدم بودم
گور پدر دنیا مشغول خودم بودم
یا کنج قفس یا مرگ این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی بین بد و بدتر هاست
ای بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کو
دریاچه ی آرامم کوه هیجانم کو
در خواب خوشت هر شب عفریت بزرگ آید
یا عشق سفر کردت با گله ی گرگ آید
نفرین کدام احساس خون کرد جهانم را
با جهد چه جادویی بستن دهانم را
آه ای بت سنگینم من خالق تو بودم
تا آنکه خدا باشی یک لحظه نیاسودم
ای آیه تنهایی ای سوره ی مایوسم
هر قدر خدا باشی من دست نمیبوسم
یا کنج قفس یا مرگ این بخت کبوتر هاست
دنیا پل باریکی بین بد و بدتر هاست
ای بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کو
دریاچه ی آرامم کوه هیجانم کو