دانلود آهنگ رضا پیشرو و سوگند به نام راه نجات
منتشر شده در: 2023-12-28 10:10:55

خواننده: رضا پیشرو
خواننده دوم: سوگند
نام آهنگ: راه نجات
دانلود آهنگ با کیفیت 128دانلود آهنگ با کیفیت 320ترانه سرا: رضا پیشرو و سوگند
آهنگساز: حمید پناهی
تنظیم کننده: حمید پناهی
توضیحات اثر: آهنگ راه نجات یازدهمین اثر از آلبوم رضا پیشرو به نام دوران طلایی می باشد که این آلبوم با 13 ترک در سال 1391 می باشد و همچنین در این آهنگ سوگند بعنوان خواننده مهمان حضور دارد.
Artist: Reza Pishro & Sogand
Song: Rahe Nejat
تاریخ انتشار: 1391
بازدیدها: 510
متن آهنگ:
[ورس یک]
امروز تصمیمی گرفتم
پس از چیزی نوشتم
که تو دنیای من نیست
رویای رنگی نيست
تو بیمارستان بخش گل های غمگین
افرادی که ميترسن برن سراغ تقویم
مردی من رو صدا زد شروع کرد به گریه
انگار من رو شناخته بود شروع کرد به قصه گفتن
گفت هر کاری کردم زنم بمونه زنده
یه هفته ی دیگه مهمون زندون زشت اینجاست
تمام زندگیم رو فروختم به عشقش
بهترین نطفه رو داشت بهترین مادره
وقتی باهم بیرون رفتیم از در اون محیط
چشم های من دومين همسر اون رو ديد
اون ها داشتن ميرفتن به گورستون
جلوی من بحثشون شد سر پول گور خالی
زنش از پنجره زل زده بود رو به پایین
مرد اون رو نگاه کرد و رفتش توی ماشین
[کورس]
وقتی چشم هات باز بازه
نمیتونی ببینی يه راه تازه
وقتی تاریکی تو راهت باشه
میبینی روز هات رو توو ماه کامل
جاده ی ماه به آفتاب نجاته و
تنها راه به بالاست
میرسی به نور کامل
اگه دست های تو باشه باهاش
[ورس دو]
خیلی آروم برگشتم به طبقه ی بالا
اونجا شلوغ شده بود با عربده ی تارا
سعی کردم جمعیت رو پراکنده کنم
بهم گفت آرزوهای من برآورده شدن
بچم رو که دادمش به پرورشگاه
همسرم هم تنهام گذاشت بخاطر چند خط اشکال
بخاطر ترحم رضا اینجا اومدن نوید
از وقتی مریض بودم شدم تو بدنش غریب
هیچوقت از دیدن غروب نمیترسیدم
رفت به سمت پرستار ها گفت میبخشیدم
وقتی گفتن آره ، اولین بار خنديد
گفت زندگی من رو برد با کمترین نامردی
هم درکش میکردم هم درکش نمیکردم
با خودم گفتم چیزی از دردش نمیفهمم
اما ایمان رو میشناسم امید رو میشناسم
شاید من بتونم نجاتش بدم با این باور
که خداوندی هست مهربون تر از تصور
از اون شب کتاب مقدس اونجا ورق خورد
اوضاع تقریبا عوض شد ، اون ایمان رو میفهمید
صبح ها صورتش رو آرایش میکرد و میخندید
[کورس]
وقتی چشم هات باز بازه
نمیتونی ببینی يه راه تازه
وقتی تاریکی تو راهت باشه
میبینی روز هات رو توو ماه کامل
جاده ی ماه به آفتاب نجاته و
تنها راه به بالاست
میرسی به نور کامل
اگه دست های تو باشه باهاش
[پل]
صورتش رو آرایش میکرد و میخندید
من آخر قصه رو میسپرم به تو
بنظرت کسی که ایمان داشته باشه
چه بلایی سرش میاد؟
آیا میمیره؟ نه
اونی که ایمان داره همیشه زندست
(همیشه)
ای خداوند ، ای خدای زنده
تو رو شکرت میکنم امروز
بخاطر وجودت
بخاطر اینی که اگر زمین افتادم
تو من رو بلند کردی ای خداوند
اگر ناامید بودم
تو امیدم دادی ای پدر
مرسی که هستی ای خداوند
تا ابد و الآباد
[کورس]
وقتی چشم هات باز بازه
نمیتونی ببینی يه راه تازه
وقتی تاریکی تو راهت باشه
میبینی روز هات رو توو ماه کامل
جاده ی ماه به آفتاب نجاته و
تنها راه به بالاست
میرسی به نور کامل
اگه دست های تو باشه باهاش
امروز تصمیمی گرفتم
پس از چیزی نوشتم
که تو دنیای من نیست
رویای رنگی نيست
تو بیمارستان بخش گل های غمگین
افرادی که ميترسن برن سراغ تقویم
مردی من رو صدا زد شروع کرد به گریه
انگار من رو شناخته بود شروع کرد به قصه گفتن
گفت هر کاری کردم زنم بمونه زنده
یه هفته ی دیگه مهمون زندون زشت اینجاست
تمام زندگیم رو فروختم به عشقش
بهترین نطفه رو داشت بهترین مادره
وقتی باهم بیرون رفتیم از در اون محیط
چشم های من دومين همسر اون رو ديد
اون ها داشتن ميرفتن به گورستون
جلوی من بحثشون شد سر پول گور خالی
زنش از پنجره زل زده بود رو به پایین
مرد اون رو نگاه کرد و رفتش توی ماشین
[کورس]
وقتی چشم هات باز بازه
نمیتونی ببینی يه راه تازه
وقتی تاریکی تو راهت باشه
میبینی روز هات رو توو ماه کامل
جاده ی ماه به آفتاب نجاته و
تنها راه به بالاست
میرسی به نور کامل
اگه دست های تو باشه باهاش
[ورس دو]
خیلی آروم برگشتم به طبقه ی بالا
اونجا شلوغ شده بود با عربده ی تارا
سعی کردم جمعیت رو پراکنده کنم
بهم گفت آرزوهای من برآورده شدن
بچم رو که دادمش به پرورشگاه
همسرم هم تنهام گذاشت بخاطر چند خط اشکال
بخاطر ترحم رضا اینجا اومدن نوید
از وقتی مریض بودم شدم تو بدنش غریب
هیچوقت از دیدن غروب نمیترسیدم
رفت به سمت پرستار ها گفت میبخشیدم
وقتی گفتن آره ، اولین بار خنديد
گفت زندگی من رو برد با کمترین نامردی
هم درکش میکردم هم درکش نمیکردم
با خودم گفتم چیزی از دردش نمیفهمم
اما ایمان رو میشناسم امید رو میشناسم
شاید من بتونم نجاتش بدم با این باور
که خداوندی هست مهربون تر از تصور
از اون شب کتاب مقدس اونجا ورق خورد
اوضاع تقریبا عوض شد ، اون ایمان رو میفهمید
صبح ها صورتش رو آرایش میکرد و میخندید
[کورس]
وقتی چشم هات باز بازه
نمیتونی ببینی يه راه تازه
وقتی تاریکی تو راهت باشه
میبینی روز هات رو توو ماه کامل
جاده ی ماه به آفتاب نجاته و
تنها راه به بالاست
میرسی به نور کامل
اگه دست های تو باشه باهاش
[پل]
صورتش رو آرایش میکرد و میخندید
من آخر قصه رو میسپرم به تو
بنظرت کسی که ایمان داشته باشه
چه بلایی سرش میاد؟
آیا میمیره؟ نه
اونی که ایمان داره همیشه زندست
(همیشه)
ای خداوند ، ای خدای زنده
تو رو شکرت میکنم امروز
بخاطر وجودت
بخاطر اینی که اگر زمین افتادم
تو من رو بلند کردی ای خداوند
اگر ناامید بودم
تو امیدم دادی ای پدر
مرسی که هستی ای خداوند
تا ابد و الآباد
[کورس]
وقتی چشم هات باز بازه
نمیتونی ببینی يه راه تازه
وقتی تاریکی تو راهت باشه
میبینی روز هات رو توو ماه کامل
جاده ی ماه به آفتاب نجاته و
تنها راه به بالاست
میرسی به نور کامل
اگه دست های تو باشه باهاش