متن آهنگ مارتیک به نام بر بام دگر
بر بام دگر نشست و زین بام گسست
او بار دلش رو این چنین آخر بست
بی دانه و بی آب و علف بود و خزان
یادی ز گذشته و ز بیداد زمان
نه بوی بهاری نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
گویی که به صد شوق،بر این بام نشست
بر هیچ چگونه طفلکی دل می بست
بر چین تو این بام و خدا همراهت
حق حافظه آن کبوتر گمراهت
نه بوی بهاری نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
بر بام دگر نشست و زین بام گسست
او بار دلش رو این چنین آخر بست
بی دانه و بی آب و علف بود و خزان
یادی ز گذشته و ز بیداد زمان
نه بوی بهاری،نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
نه بوی بهاری نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
نه بوی بهاری نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
او بار دلش رو این چنین آخر بست
بی دانه و بی آب و علف بود و خزان
یادی ز گذشته و ز بیداد زمان
نه بوی بهاری نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
گویی که به صد شوق،بر این بام نشست
بر هیچ چگونه طفلکی دل می بست
بر چین تو این بام و خدا همراهت
حق حافظه آن کبوتر گمراهت
نه بوی بهاری نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
بر بام دگر نشست و زین بام گسست
او بار دلش رو این چنین آخر بست
بی دانه و بی آب و علف بود و خزان
یادی ز گذشته و ز بیداد زمان
نه بوی بهاری،نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
نه بوی بهاری نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
نه بوی بهاری نه نقش و نگاری
نه ساز و نوایی نه رنگ و جلایی
پخش آنلاین آهنگ مارتیک به نام بر بام دگر
0:00
0:00
کد پخش آهنگ
لینک کوتاه مطلب